babyboy



خواهش میکنم لباساتونو بپوشید.

تاکید میکنم . مخصوصا به این بچه مچه های 14.15 ساله تا 20 .23.22 ساله  این لباسایی رو که دوست دارید بپوشیدو خسیس بازی در نیارید . اصلا شده تا دم مغازه رفتن واسه خرید ماست . یا تا ی پارک رفتن . اون لباسی رو که دوست دارید بپوشید . 

باور کنید خیلی از اون مراسم یا موقعیتایی که میخواید این لباسارو بپوشید هرگز نمیان 

آخرشم شما میمونیدو ی عالمه لباسی که حسرت پوشیدنش به دلتون موندهو . الانم دیگه نمی تونید بپوشیدشون 

چون دیگه به سنتون نمی خوره یا اصلا دیگه سلیقتون تغیییر کرده . 

بعدشم مجورید وقتی کسی نیست بیاریشون بیرونو هی بپوشیدو جلوی آینه خودتونو نگاه کنید 

بدترشم اینکه یهو یکی بیاد خونهو شمام اینقدر بخواید  سریع لباس عوض کنید که نزدیک بشه گردنتونو بشید

حالا بدتر ترشم اینکه وقت نکنید لباس نو هارو عوض کنیدو یکی بیاد شمارو با لباس نو  باشلوارک ببینه 

.

والا الان خودمو میبینم آخه من دیگه کجا سویشرت کلاه دار بپوشم یا کجا تیشرت مارک دار که حتی نمیدونم روش چی نوشته بپوشم 

.

آخرشم مادرا ، تریپ مادر ترزا برمیدارنو میگن اینو بدم به یکی دیگه . تو که دیگه نمی پوشیش .

بعدش توهم  در حالی که تا فی خالدونت میسوزه . لباسی رو نگاه میکنی که ی عمر ازش مراقبت کردی تا ی زمان خوب بپوشی . اون زمان خوبم هرگز نیومدو الان نوی نو باید بدیش به ی الیور تویست

پس از همین فردا هر لباسی که دوستداریدو بپوشید . به درک که خراب میشه بزار کهنه شه حداقل بهتر از اینه که سالم بموننو بعدا دیگه نتونید بپوشیدش

فکر کنم اگه بعد این همه مدت برید سمت لباس نو های نپوشیده .

لباس نو ها ، چشاشون پر اشک میشهو میگن الان چند ساله منتظرتم . کجابودی لعنتی .

یادته وقتی گرفتیم چقدر دوستم داشتی  . یادته بهت گفتم من اینهمه تحصیل نکردم که کنج کمد بمونم . من ی لباس مستقلم . من ی لباس روشن فکرم . فکر میکنی نمیدونم با این لباسای ناجور پاجور میری بیرون . هزار بار دیدمت 

اما در هر صورت فقط میخوام بدونی 

دنیای این روزای من هم قد این کمد  شده . اونقدر دورم از تو که تنت فراموشم شده 

بیا بغل

.

 

 


 


خوب میدونم . من چیزای خوبی در مورد تعاملات اجتمایی توی ارتباط با آدمای دیگه توی زندگی نمیگم

(اوه اوه جمله سنگینه ها ی نفس باید بگی:)

شاید بنظر من ی آدم عوضی بدجنسم نامرد بیرحم توی ارتباط با آدمای دیگه باشم 

اما خوب همیشه خوب بودنم خوب نیست . بعضی وقتا باید بی تفاوت باشی نسبت به مشکلات دیگرانو فقط تمرکزتو بزاری روی مشکلات خودت 

آخه بعضی از آدماهستن صبح تاشب به فکر مشکلات دیگرانن . اونم مشکلات چه آدمایی ، آدمایی که اگه تو این مشکل برات پیش بیاد محل سگ به آدم نمیزارن . اما تا برای خودشون ی مشکلی پیش میاد سریع میخوان به یکی آویزون شن

 اونوقت تو میفتی دنبال حل مشکلاتشونو که حلش کنی اگرم نتونی حل کنی میشینی برای طرف قصه میخوری  این دیگه واقعا مسخرست 

ببین رفیق .آدم توی این حالت فقط شبیه ی آدم احمقه که داره ازش سوءاستفاده میشه همین .

.

خوب من زیاد رانندگی نمی کنم . حوصله ندارم .

دیدی بعضی وقتا پشت فرمونی توی خیابون یکی از دوستا یا همسایه هاتو میبینی پیادستو توهم اصلا حوصلشو نداریو باهاش خوب نیستی . اما خوب برمیگرده نگات میکنهو  به امید اینکه سوارش کنی 

خوب اگه به نظرتون آدم عوضی میادو یا اصلا نمی خواین سوارش کنید چند حالت داره 

 اینکه گاز بدیدو براش چنتا بوق بزنید که آره شناختمت اما ازش رد شید برید 

یا جلوش سرعت کم کنیدو  با دست بهش اشاره بزنید که دست چپ داری میری طرف یا میگه آره یا میگه نه 

اگه گفت آره اشاره بزنید من دارم میرم دست راست . 

اگرم گفت نه اشاره بزنید من دارم میرم دست چپو سوارش نکنید 

شاید این مثلا ، مثلا درستی توی واقعیت نباشه . حالا یکی رم سوار ماشین کن با خودت ببر دیگه 

.

اما منظورم توی حل مشکلات دیگرانه .

قرار نیست سرویس بیخودی بدی به آدمای بیخود . 

اگه فقط دلت خواست سوارشون کنو مشکلاتشونو حل . اونم تا جایی که مسیرت میخوره ببرش .

تو آژانس کسی نیستی که راتو کج کنی برای مشکلات ی آدم دیگه . 

اگه مسیرت میخورهو اگرم دلت خواست کمکش کن . اگه مسیرت نمی خورهو باعث میشه رات دور شهو از حل مشکلات خودت جا بمونی سوارش نکن

البته استثنائاتی هم هست بعضیا آدمایی خوبینو بدرد بخور . که همون روز پیادن . اگه ی خورده مسیرتو براشون طولانی تر کنیو برسونیشون میبینی ی روزی که تو پیاده هستیو ، گرفتار ببیننت سوارت میکنن

.

خلاصه چندتا نکته 

1 - برای حل مشکلات آمای بیخودو بدرد نخور آژانس نباشید 

2- اگرم تریپ مرد عنکبوتی برداشتینو میخواین به کسی کمک کنیدو از صالحان باشید  فقط توی مسیر خودتون براش قدم بردارید . راهتونو برای طرف کج نکنید 

3- انصافا کلمه استثنائات خیلی سخت بود دوبار رفتم نگاش کردم تا بتونم درست تایپ کنم خخخخخخ 

 


یادمه چند وقت پیشا مادرم بهم گفت بیا این ساعت اون بالای دیوارو رو باتری کن.

گفتم باشه . باشه بعدا باتری میزنم .

هیچی نگفت . 

ی لحظه فضا سکوت مطلق شد.

ی حس بدی بهم اومد

.

اونجا بود یهو صدای درونم برای دومین بارگفت:  بی مصرف نباش دیگه ی باتری دیگه 

.

بلندشدم رفتم .

آره دیگه خلاصه زنن ،.ی وقتایی میشه که دستشونو میزارن رو در یخچالو سرشونو بالا میگرنو

میگن من میخوام دنیارو عوض کنم. 

بعدشم که در یخچالو باز کردنو شیشه مربارو برداشتن .

بغض میکننو میگن تورو خدا یکی اینو برام باز کنه 

خوب این نوشته بالا رو نادیده بگیریم . این اولین چیزی بود که  صدای درون بهم گفتو کلی منو صدای درونم باهم خندیدیدم 

.

خلاصه بلدم شدمو رفتم ساعتو برداشتمو گفتم ببین مادر من میدونی اصولی باتری کردن ساعت چجوریه 

گفت:نه 

گفتم این ساعتو میبینی، روبه پایین . دمر میخوابونیش روی دستت

گفتم باتری رو بده من .

باتری رو دادمن

گفتم این جای باتری رو روی ساعت میبینی 

گفت :آره

گفتم  الان باید این باتری رو از بهلو . محکم شیاف کرد توی جای باتری ساعت خخخخخخخخخخخخخخخخ

قطعا باتری از پهلو برای ساعت خیلی درد داره اما ببین ، ساعت روشن شد.

10 دقیقه منو. مادرو. صدای درونم خندیدیم 

.

خلاصه کار نداریم .

بعضی وقتا یکی ی چیزی بهتون میگه شاید طرف میخواد همون لحظه انجام بشه . لوس بازی در نیارید انجام بدید

کلک کارو بکنید . جنجال درست نکنید

 

 

 

 

 


                   

 

        حسود          jeləs            jealous


          پیاز               ənyən            onion      


        پوشک           daɪpər           diaper     


   


 

شاعر محمود حبیبی کسبی

خواننده  دولتمند خالف

 

 


نوشابه .

بعضی وقتا میبینی توی تلوزیون تا از این کارشناسای تغذیه میپرسی خوب بجای نوشابه چی استفاده کنید .

ی طوری که حتی خودشم رو حرفشون مصمم نیستن میگه : آب . دوغ . چیزایی مثل اینا . ما کلی شربتای ایرانی اصیل داریم . اینارو مصرف کنن . آدم تنها لطفی در حقشون میتونه بکنه اینکه کانالو عوض کنه

آخه مگه میشه نوشابه نخورد.

.

خلاصه کار نداریم . اولا خوب نوشابه خوب نیست یا حداقل برای بدن خوب نیست برید توی این لیک مصارف خانگیشو بخونید

از فراری دادن کک مو تا شستن توالت. غیرهوغیره بدرد میخوره

لینک

این نصفه نوشابه ها رو دیدید که سر سفره اضافه میاد . میدونید که 80 درصد مزه نوشابه همون گازشه . 

اونوقت میبیننی این بطری اونقدر سر سفره دست به دست میشه ، آخر غذا ، نوشابه ی توش شده

آب قند رنگی 

بعدشم آدم میزارتش یخچال هر 10 دقیقه نیم ساعت میره یقلوپ ازش میخوره . انصافانم دیگه مزه ندارن .

راه حل اینجور نوشابه اضافه ها اینکه .  بطریشونو از یخچال بردارید برید سمت سینک ظرف شویی . بطری رو بگیرید روی سینک روتونو برگردونیدو بطری رو برعکسش کنیدو ی فشار محکم بدید که کل آب قند رنگی بدون گاز بی مزش بریزه تو سینکو از دستش خلاص شید . اوایل ی خورده سخته اما آدم کمکم عادت میکنه . بعد ی مدت حسی خوبی به آدم میدهو آدم فکر میکنه داره به بشریت خدمت میکنه.

 

نوشابه های غم زده

 

 

 


وقتی میخوای داغون شی .

فقط از درون داغون شو اونم ی جوری که هیچکی نفهمه .

اگرم فهمیدن از درون داغونی ،دیگه به خودت زحمت نده بیرونتم داغون کنی .

چون هستن آدمایی که وقتی بفهم از درون داغونی .

بیرونتم داغون کنن.

.

بخاطر همین جور آدمان که میگم نزار کسی بفهمه از درون داغونی :)

.

.

هشتگ خیلی خوشحال :) دیشب بالاخره یکی لگو هایی رو که نداشتمو پیدا کردم 

فقط خدا کنه نقصی قطعه نداشته باشه 

برسه دستم اگه شد ، ویدیو سرهم کردنشو میزارم .

 

 

 


 

 

 

 


الان اگه ی مذکر سنش بره بالا.

همه ،،، یعنی همه ها . از مادرو . خالهو . عمهو . مادر بزرگو . زن همسایه هو . سایر دوستان

 همه یک صدا میگن : ایراد نداره ، هرچی سنش بره بالا ، پخته تر میشه قربونش برم

.

حالا اگه همون سنو ی مونث داشته باشه. بلند حرف نمی زنن که

سرشونو آروم به هم نزدیک میکننو میگن : دیگه داره ترشیده میشه .نه ؟!!!!


خوب من  آدم احساساتی نیستم . یا حداقل هرگز نشون نمی دم .

اگه بفهمن احساساتی هستی شروع میکنن ازت سوء استفاده کردن.

بگذریم . عوارض زندگی توی اون روی زندگیه .

.

اما امروز انصافا دیدم داره گریم میگیره . یهو دیدم اشک تو چشمم جم شده حالا چرا . به خاطر این نظر 

 

(سلام داداش دمت گرم گذشته رو زنده کردی واسم فکر کنم تو تنها کسی باشی که این بازی رو دوباره انجام دادی همیشه بچه بودم آرزو داشتم این بازی رو تا آخر ردکنم اما نتونستم و فکر میکردم خیلی مرحله مونده که رد کنم ولی الان که فیلم دیدم فقط مرحله آخر مونده بود و اون زمان حسرتم فقط دیدن این مرحله بود اینترنتم یا کسی نبود که ازش بپرسم و بازی هم مثل الانا قابل ذخیره شدن نبود دوباره میومدی اول خیلی ممنون.)

.

خوب من ی کانال تو آپارات دارم بازی های قدیمی رو میزارم توش 

این رفیقمون گیم پلی این بازی رو میگه Sunset Riders (سوارکاران غروب .کنسول سگا جنسیس). راست میگه خیلی سخت بود . مرحله آخرشو نمیشد رفت . فقطم آرزوت این بود که بفهمی بعدش چی میشه . آخرشم  میدیدی جونت تموم شدو بازی از اول میومد 

خلاصه همیشه حق بامنه .

الان میفهمم احساسات یهویی چقدر خطرناکه چون یهو یقه تو میگرهو میچسبونتت به دیوار 

.

 

 

 


میگن وقتی خدا شهوتو برای آدم خلق کرد شیطون گفت: خدایا دمت گرم .

بعدشم رو کرد به آدم گفت: با همین دهنتونو سرویس میکنم

.

تا اینکه خدا گشادبازی رو  برای آدم خلق کرد . اونجا بود که شیطون گفت : وااااااااای خدایا این دیگه چی 

خدا تو دیگه کی هستی دست شیطون بستی . با این خودشون  دهن خودشونو  سرویس میکنم  .

.

خلاصه بگذریم .

ببینید کلا اگه ی ظرف غذایی . بشقابی . ماهتابه ای  هست که حال ندارید بعد خوردن غذای توش بشوریدیش.

ی خوده از غذای توشو باقی بزاریدو نخوریدو  بعدش بزارید توی یخچال . یا همونجوری بزرایدش روی گاز .  

اینطوری یکی از بهترین حسای دنیارو ، یعنی همون گشادبازی رو تجربه میکنید.


 هنر گوش دادن به حرفای دیگران ، توجه کردن به حرفاشونه

.

اما بزرگترین هنر گوش دادن به حرفای دیگران ، اونم از نوی حرفای خاله زنکو چرت

اینکه بی توجه به حرفشون ، آروم آروم  براشون سرتو  ت بدی  به نشانه تایید حرفاشون،

که آره مثلا من دارم بهت گوش می کنم

میدونم ی خورده بی رحمانست . 

اما آدم خودش اونقدر مشکل داره که حتی وقت نداره براشون غصه بخوره چه برسه حلشون کنه .

بس ول کنید خیلی از مشکلات چرت دیگرانو که به زور میخوان روتون آوارشون کنن .که شده حتی ی خورده بجاشون غصه بخورید .

در هر صورت ،،، جریان خیلی از این کوله به پشتایی که تو کولشون پر غصه هستو میان پیشتون همینه.

بیخیالشون 

.

اما خوب ، اگه بخاطر بی توجهی تون عذاب وجدان میگرید .  باور کنید همون الکی سر ت دادنای بدون توجه خیلیارو آروم میکنه . 

.

آخه خیلیا آدمو بادیوار اشتباه میگیرن 

چون ی حرفایی هست که فقط به درد دیوار میخوره 

یادتون باشه فقط روانشناسان که میشینن به دردل دیگران گوش میدن . البته اونم پولی نه مجانی

شما  مسئول مشکلات خاله زنکی دیگران نیستید . هرکی مسئول مشکلات خاله زنکی خودشه .

.

او این پست مغز بخیه کن  را وقتی که در حال سرخ کردن دو همبرگر بود نوشت

امید است تسلایی باشد برای مغز های پاره.


همینجوری ی 30 . 40 . 50 . 60 باری گوش کن 

شاید ی چیزی ازش یاد بگیری.

 

 


ببین رفیق ، وقتی ی گندی میزنی ، تو همون حالت گند زدگی تصمیم به تغییرو دوری از اون گند  نگیر 

.

یعنی وقتی ی کار بدی میکنی . تو همون هیجانو . استرسو . پشیمونیو شرمندگی یهو نگو من دیگه هرگز این کارو نمی کنم یا این آخرین باری بود که من این کارو کردم یا از الان به بعد این کارو نمی کنم . 

باور کن بیشتر وقتا تصمیم برای تغییر ، توی ی همچین لحظه های به اندازه موهای زائد ارزش نداره 

(انصافا اول میخواستم بنویسم به اندازه  پ ش م  ارزش نداره . اما گفتم خوب شاید زشت باشه اما الان که به کلمه  موهای  زائد نگاه میکنم میبینم این بدتر )

خوب بگذریم زیاد خودتونو درگیر موهای زائد یا  پ ش م نکنید 

خلاصه داشتم میگفتم . تصمیم برای تغییر توی همچین لحظه های به اندازه موهای زائد یا پ ش م ارزش نداره 

چون اولا شما ی گندی زدی ، عواقبشم اینکه یا پشیمونی یا هیجان زده ای یا ترسیدی . فرض کن توی یکی از این حالتا تصمیم به دوری از اون کار بگیریو توبه کنی . خوب معلومه این تصمیم گیری ارزشی نداره چون فقط میخوای با گفتن چندتا . دیگه این کارو نمی کنم دیگه این کارو نمی کنم .خودتو آروم کنیو توی اون لحظه سخت از فشار در بری 

.

مشکل اینجاست که تو  میدونی اشتباه کردی میدونی نباید این کارو بکنی اما اشتباتو تو آرامش برسی نکردی 

.

ببین رفیق تو اون لحظه ی ، بعد گند زدن آدم دقیقا مثل ی بادکنک بادشدس که میشه با ماژیک ، ی تولدت مبارک گنده روش نوشت . اما اگه همین بادکنکو بادشو خالی کنی  نوشتش عجیب غریب میشه  

پس بعد هر گندی که میزنیو میدونی نباید دیگه تکرارش کنی . بزار اول باد بادکنکت خالی شه  .

بعد از اینکه آرامش پیدا کردی ، کندتو برسی کنو  ی تصمیم خوب بگیرو دیگه انجامش ندهو ی تولدت مبارک خوب روش بنویس

.

البته فکر نکنم توی واقعیت نوشتن روی بادکنکا اینجوری بشه دیگه . دیگه 

 

 


خوب نقطه خدا بیاد پایین میشه جدا 

اما شرایط بدتر از اینم توی جریان نقطه ها ی کلمه ممکنه پیش بیاد

.

چند وقت پیشا مادرم یهو بلند گفت : وای دیدی چیکار کردم 

گفتم چی شد 

گفت خانوم فلانی پیامک داد امروز کلاس قرآنه شمام بیاد.

منم پیام دادم .امروز ساعت چنده .

گفتم  خوب ، چی 

گفت بجای ( چ  )  ( ج ) نوشتن

.

واااااااااااااااااااااااای  .چی

.

بزار اینجوری توضیح بدم 

فرض کنید ی خانوم خیلی محترم . کلاس قرآنو فلانو بسار

بهتون پیام بده امروز کلاس قرآن برگزار میشه شما هم بیاد

شمامم تو جوابش بجای ساعت چنده بگید 

ساعت

یعنی ما حدود 10 دقیقه داشتیم میخندیدیمو منتظر جوابش بودیم 

آخرشم هیچی جواب نداد 

اصلا شاید ندید

یا به روی خودش نیاورد 

.

خلاصه مراقب ساعت چنده باشید

 

 

 

 

 


این صابونی اضافه هارو توی حموم دیدید. 

بعضیاشون دیگه اوقدر کوچیک میشن که انگار به آدم میگن : تورو خدا دیگه ولم کن ، دیگه نمی تونم .

نمبیدنم چرا آدم اینقدر بهشون وابستس .

اصلا نمی شه ولشون کرد . 

معمولانم عاقبتشون اینه که میفتن تو سوراخ فاضلاب حموم .بعدشم آدم با کنجکاوی میره توی سوراخرو نگاه میکنه ، که نکنه هنوز اونجا باشن .

.

اون موقع ها مردا برمیداشتنشون به جای خمیر ریش باهاشون اصلاح میکردن . مرد بودنا اونا

.

خلاصه نجاتشون کاری نداره . حالا چجوری . هیچی دیگه وقتی صابون تازه میگیرد میبرید تو حموم،این تیکه صابون ضعیفرو بچسبونید به صابون تازه . یعنی جفتشونو خیس کنیدو صابون کوچولو هرو فشار بدید به صابون بزرگه . مثل خمیر .

.

آره . آره . میدونم 

الان ی عده بعد خوندن این چشاشون پر اشک شدهو . به آسمون خیره شدنو دارن میگن : خدایا میدونستم ، میدونستم آخرش ی راه حل جلو پام میزاری تا کل مشکلات زندگیم حل شه :)

 


خوب .

ترجیحا مونثها نخونن

اولا اونایی که  فقط میخوان بدونن چرخه قاعدگی چیه . از اونجایی که نوشتم قسمت اصلی بخونن 

.

اصلا نمی دونم چرا باید صحبتای 3تا مذکر توی ی ماشین در حال حرکت آخرش برسه به چرخه قاعدگی 

حالا داستان چی بود 

ی روز با امیر علیو . فری رفته بودیم بیرون . همینجوری که در حال حرکت بودیم . یهو موبایل امیر علی زنگ خوردو جواب داد 

با ی حالت لوسو چاپلوسانه ( البته بجای چاپلوسانه میخواستم چیز َدیَگه بنویسم . حالا بگذریم ) خلاصه جواب دادو گفت : سلام آقا محمد خوب هستین . (اونقدر لوس صحبت میکرد ما خندمون گرفت) . گفت هیسسس. شما خوب هستین . بفرمایید جانم . باشه باشه .چشم میام میام . میگیرم ازتون . امری ندارید باشه پس میام . خدافظ . 

.

یعنی چی . این چه لحن صحبت کردنه . مرتیکه چاپلوسانه و همونی که بجای چاپلوسانه استفاده میشه . این چرا اینجوری حرف میزنه 

.

خوب امیر علی سربازه . بعضی وقتا باید نامه ببره  2تا شهر اونورتر . این یارو هم تو همون اداره ای هستش که امیر علی باید نامه ببره . امیر علیم نامه هاشو میده به این  . 

خلاصه .

ی خورده مسخرش کردیمو چندتا تیکه تیکه سنگین پسرانه بارش کردیمو . بعدش گفتم . میدونستی این محمد  ی قول دیگم داره .  اینا دوقلو ان . ی براد دوقلو هم داره این . بعدشم گفتم واقعا چجوری میشه دوتا آدم کاملا شبیه همو از این حرفا .

آره اینجا بود صحبتای 3تا مذکر توی ی ماشین در حال حرکت رسید به جریان تولید مثلو . بچه درست کردنو  فلانو بسار 

خلاصه ی خورده من بگو . ی خورده امیر علی بگو . ی خورده فری بگو . ( چقدر فری بیچاره تو این داستان نقش کمرنگی داشت . البته کلی داستان در مورد خوابگاه از فری نوشتم تو پستها هست ) 

همینجوری صحبت . چه میدونم دوقلو همسان غیر همسا . تخمک یکی در ماه گذاری میشه . 2تا در ماه گذاری میشه 

همینجوری هی من بگو هی امیر علی بگو . هی من بگو هی امیر علی بگو . فری تو حالت خیره مثل سطل ماست . تو نقش کمرنگ خودش . دیدم نه اینجوری نمیشه . گفتم آقا همینجا نگه دار . بزا من برم ی نگاهی بندازم ( نگا تو اینترنتو میگم ) . میام بهتون میگم توی  ی ماده ( مونث) چجوری بچه درست میشه  

.

قسمت اصلی 

.

چرخه قاعدگی ( خیلی وسوسه شدم برم ببینم املاء چرخه قاعدگی رو درست نوشتم یا نه . اما اینکارو نکردم )

در هر صورت .

چرخه قاعدگی چیست ؟

چرخه قاعدگی  همون تخمک گذاری و  قاعدگی رو (ی رو ) میگن

ی مونث 2 تا تخمدان داره . هر ماه ی دونه یا 2تا تخمک از این تخمدانا ول میکنه  سمت رحم

البته معمولش اینکه ی دونه تخمک از ی تخمدان ول میشه  . معلومم نیست از کدون تخمدا ، یعنی ممکنه این ماه ازتخمدا راست تخمک ول کنه ماه دیگه از تخمدان چپ . 

اونایی هم که دوتا تخمک تو ی ماه ول میکنن . به نظرمن   اینا از لحاظ تکنیکی  تخم دوزرده گذاشتن 

در همین حین ( چقدر این جمله قشنگه . درهمین حین . انگار دارم کنفرانس میدم ) 

داشتم میگفتم : در همین حین خخخخخخخخخخخخخخخ . وقتی تخمک ازاد شد رحمم خودشو آماده میکنه برای پذیرش تخمک . حال چه جوری ،  دیواره رحم پوشیده میشه از ی لایه نمیدونم چی چی .

آره .

برگریدم به قبل از در همین حین .

تخمک فقط 1 روز زنده میمونه . اما اسپرم 3 روز ( دیگه اسپرم که میدونید چیه ، همون اره دیگه. )

یعنی  به نظر کارشناسی بنده 3 تا 4 روز در ماه میشه بچه درست کرد . یعنی باید در همین حین  34 روز تولید مثل کنید.البته فکر کنم 

چون هم تخمک و هم اسپرم عمر کوتاهی دارن

 

.

حالا برگردیم به قضییه آماده شدن رحم . 

خوب گفتیم رحم برای اینکه این موجود پلیدو ( بچه ) پرورش بده خودشو با پوشندنه ی لایه به دیوارش آماده میکنه.

اگه لقاح انجام نشه . لقاح همون برخورد این موجودات دم دار خبیث ( اسپرم ) با تخمکو میگم . انجام نشه این دیواره ای که رحم برای خودش ساخته بود فرو میریزه . به این میگن قاعدگی یا .همون خونریزیو فلان . 

ببینید اونایی که میخوان زمان  تخمک گذاری رو بفهمن . چه میدونم فکر کنم باید 12 تا 16 روز از ی به به عقب بشمارن مثلا اگه ی 28 ماه باشه 14 دهم ما تخمک گذاری انجام میشه . میگن ی محدودی زمانی از تخمک گذاری رو میده . دقیق فکر نکنم باشه 

 

.

خوب دوقلو ، دوقلو دوجوره همسان غیر همسان دیگه . 

دوقلو همسان 2تا اسپرمه میرن توی ی تخمک . یعنی 2تا اسپرم با ی تخمک لقاح پیدا میکنن 

دوقلوهای غیر همسان . 2تا اسپرمن که هرکدومشون با ی تخمک لقاح پیدا میکنن . یعین هر اسپرم با ی تخمک جدا 

3 4 قلو رو دیگه نمی دونم  شمام برید ی نگاهی بندازید ( البته تو اینترنتو میکم ) 

.

ببینید دوستان زیاد تو کوکش نرید گیج نشید . باور کنید اگه هرکی چیزایی که من گفتمو  توی جمع پسرونه بگه . ازدفعه بعد صداش میکنن آقای دکتر . پس همین حدودا بگید . نگرانم نباشید . هیچکی هیچی نمیدونه . 

آخرشم شما میشید بچه باهوشه جمع .

.

سخن آخر . وقتی من اینارو  این ور اونور توی اینترنت میخوندمو تازه فهمیدم  منو لک لک نیاوردهو من حاصل ی فرایند پیچیده هستم .

بعدش هر ماه این قضیه پیچیده و سخت برای ی مونث ایجاد میشه . یعنی هرماه این جریان ، درد خونریزی. اعصاب خورد و چیزای دیگه براش بوجود میاد . واقعا سختهو من هیچی نمیگمو سخن آخریم ندارم .

 


جایگاه اجتمایی مذکر برای مونث و مونث برای مذکر در دوره های مختلف.

.

                      مذکر برای مونث                              مونث برای مذکر 

                          در جایگاه                                        در جایگاه


 

 1- نامحرم                                                            1- دستگاه ی جنسی

 

 2- نومزد                                                              2- دستگاه ی جنسی

 

 3- دوست پسر                                                     3- دستگاه ی جنسی

 

 4- دوست اجتمایی                                                4- دستگاه ی جنسی

 

 5- فقط ی دوست اجتمایی همین ، میفهمی               5- دستگاه ی جنسی

                                     

 6- ول کن منو نمی خوام                                         6- دستگاه ی جنسی

هیچ ارتباطی داشته باشم 

 

 7- هیچی                                                            7- دستگاه ی جنسی

 

 8- فوش                                                              8- دستگاه ی جنسی

 

 9 - کمک                                                             9- دستگاه ی جنسی

 

 10- یکی کمک کنه                                                10- دستگاه ی جنسی

 

11-لعنتی                                                             11- دستگاه ی جنسی

 

12- افسردگی                                                       12- دستگاه ی جنسی

 

13-نابودی زندگی                                                   13-دستگاه ی جنسی

 

14- پایان                                                             14-و کماکان  دستگاه ی جنسی

                             

                                                                          15- ادامه دارد

 

                      

                                                 

                                                                                      .

             

 

 

 


خوب . من دانشگاه پانشگاه نرفتم . اصلا حوصله نداشتم . یادمه رفتم سر جلسه کنکور نشتم . ی 10 دقیقه ای شد . ی خورده دورو ورمو نگا کردم .اصلا از آدماش ترسیده بودم . آدماش همشون بی روح شده بودن .  به خودم گفتم چرا اینجا نشستی؟ . مراقبرو صدا کردم . گفتم : برم . گفتم ی چند قیقه ای بشین میفرستم بری 

بعدشم اصلا نرفتم . نتیچه رم نگا نکردم . بیخال بابا . حتما 50 .60 هزار شده بود 

.

اما دبیرستانمو توی ی مدرسه ی شبانه روزی بودم . هنوزم نمی دونم ، فکر کنم اشتباه شده بود منو اونجا راه دادن 

چون انصافا نصف بچه های اونجا یا واقعا باهوش بودن یا واقعا خر خون 

یادمه ی بار منو چندتا دیگه از همین داغونای درسی نشسته بودیم داشتیم درس میخوندیم یهو یکی از بچه ها. (الان فکر کنم دارو ساز شده .  بچه خوبی بود) از کنارمون رد شد . ی خورده نگامون کرد . گفت فکر کنم داره آخرزمون میشه شماها دارید درس میخونید .

انصافا اونجا خیلیا توی درس باهوش بودنو . نمیشد از نظر تحصیلی خودتو بهشون میرسوندی . 

البته خر خونم توشون بودا  . آدمایی که دائم درس میخوندن که شانس موفقیتشون 50 50 بود .

.

آره . خلاصه .

زندگی گذشتو . گذشتو . گذشتو . منم هیچی نشدمو. همیشه هم فکر میکردم خیلی خنگم 

تا اینکه رفتم سربازی . اول توی راهنمایی رانندگی بودم بعدش ی دوره ای رفتم یگان امداد  . بد نبود اونجا . به غیر از چندتا کار . همه کاری میکردم . مثلا پست نمی دادم چون بهم اسلحه نمیدادن . بهم گفتن معاف از رزمی . گفتم آره ( حالا من اصلا نمی دونم معاف از رزم چیه)  گفتن  ول کن آقا اینو،،به این اسلحه ندید . یا مثلا گشت نمی بردنم . میگفن ول کن آقا اینو ،،این نمی تون بگیره . یا نمی بردن منو موتور بگیریم .میگفتن این نمیتونه موتور سوار شه . در صورتی که من میتونم موتور سوار شم . 

آره. فقط کلا کافیه اسمت بچسبه  به نمیتونهو ولش کن اینو . راحت میشی هیچکی روت حساب نمیکنه . هیچکی هیچی بهت نمیسپاره انجام بدی . 

.

تو همین یگان امداد بود که . ی روز از مرکز چندتا مربی اومدن بهمون حرکات موزون سپرو باتومو توی اغتشاشات یاد بدن ( آره .آره . انصافا من فکر میکردم املاء اختشاشات با خ درسته . )

درکل (مرگ بر آمریکا )  

اومدونو فرمانده گفت همه ی سربازا بیان . اونجا بود که من کلمه جادویی رو گفتم . من معاف از رزمم خخخخ

گفت ایراد نداره بیا .

خلاصه رفتیمو به هرکدومون ی سپرو ی باتوم 1 متری ی کلاه از این یگان ویژه ای یا . دادن 

یا بهروز وثوقی  اینا چین . عجب کاری کردیم . عجب چوب دوسر طلایی من خوردم . من سنگین ترین چیزی که توی خدمت بلند کردم از این راکت سبز قرمزای راهنمایی رانندگی بود 

جممون کردتو شروع کردن آموزش تئوری بعدشم عملی . تنها کسی که تو کل آموزش چه تئوری چه عملی کلاه رو سرش بودو بندشم محکم بسته شده بودو طلق شیشه ای شم پایین بودو سپرم جلو صورتش من بودم انصافا ترسیدم ی چیزی همینطوری آموزشی آموزشی پرت کنن طرفمون 

بعد آموزش گفتن به خط شید 

حدود 1617 نفر بودیم اینجوری به خط شدیم 

1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16

یادم نیست فکر کنم 5یا 6 بودم حالا فرض میکنیم 6

گفتن ی فرمان رو ( حرکت کن )  میدیم از نفر 16 به سمت جلو حرکت کنید

بعدش ی فرمان دیگه میدیم اعداد زوج به سمت راست . اعداد فرد به سمت چب حرکت کنن 

البته حدود 10 دقیقه طول کشید معلوم شه کی عدد زوجه کی عدد فرده 

خلاصه فرمان اولو دادو حرکت کردیم . فرمان دومو داد عددای زوج سمت راست رفتیم اعداد فردم سمت چپ رفتن 

دقیقا اینجوری شد 

          2            4             6           8             10              12           14              16                         

   1           3              5            7            9               11          13              15

چندین با همینو تکرار کردیم تا اینکه یکی از بچه ها ( یکی از همون هایی که طلق کلاش پایین نبود .  (حال فهمیدید چرا من مثل دخترا هم کلاه گذاشتم سرم  هم طلقشو اوردم پایین هم سپر گرفتم جلوم ) 

هیجی دیگه یکی از همین مربیا . ادا اغتشاش گرو خواست در بیاره . دوید سمت ما خودشو محکم کبوند به سپر این پسره سپر پسره خورد به دماغش . کلاشم که پایین نبود دماغش مو برداشتو خون 

پسره رفت بیرون نمی دونمم شمارش چند بود اما شمارش پایینتر از من بود . یعنی از 6 پایین تر . 34 یادم نیست 

خلاصه دوباره صف شدیمو . فرمان حرکت . فرمان بعدی که چپو راست بریم . اینبار من رفتم سمت چپ  . جلوییم اومد سمت چپ یهو فرمانده گفت ایست ایست . خراب کردین خراب کردین  . بچه ها همه مث پیر داد فریاد چرا خراب کردی الان تنبیه میشم فلان بسار . فرمانده اومد گفت چرا رفتی سمت چپ . منم همونطور که پشت سپرم قایم شده بودم  سرمو ی خورده اوردم بیرون گفتم : آقا ،،، این عقب صف یکی رفت بیرون . من دیگه شمارم زوج نیست. 6 بودم شدم 5 دیگه. عدد فرد مگه نباید بره چپ

یارو ی خورده فکر کرد . گفت : خاک توسرتون تنها کسی که درست رفت این بود 

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای . یعنی میخواستم این سپر باتوممو  بندازم  به حضار تعظیم کنم  .

یعنی انصافا توقع داشتم نگهبان جلو در برام تیر هوایی شلیک کنه

چقدر حال داد چقدر حال داد همشون ضایع شدن 

خیلی اون روز حال کردم . یعنی حال کردما . 

فهمیدم نه بابا دیگه اونقدام خنگ نیستم . 

 

 


امروز سالگرد بزرگترین موفقیت من در زندگی هستش

(انصافا رفتم از عنوان پست کپی پیسش کردم . دیگه حال نداشتم اینقدر بنویسم ، سالگرد بزرگترین موفقیت من در زندگی . الان بازم دوباره کپی پیسش کردم )

.

امروز سالگرد روزی که من توی یکی از بزرگترین مسابقه های زندگیم بین میلیون ها آدم دیگه اول شدم 

الیته درستشو بگیم از بین ملیونها خواهر برادرای  دیگم من اول شدم . 

فکر کنم فقط تو همون مرحله اسپرمی از زندگیم بود که  بچه زرنگ بودم . البته اون موقع هنوز مغز نداشتم . فقط ی غریزه دم دار بودم 

.

حیات همون  زندگی رو میگم واقعا چیز عجیبیه   .آدم با اینکه فقط ی اسپرمهو ، به اندازه چیشه ی پشه هم نیستو ، مغزم نداره . اما اینقدر براش تلاش میکنه

حالا عجیب اینکه وقتی آدم به دنیا میادو قد بوفالو میشه . بعدشم قد جیش بوفالو مغز پیدا میکنه . هیچ تلاشی برای حیاتش نمیکنه 

آره امروز روز تولدمه 1 شهریور 

امروز . یعنی در اصل دیروز ، غروب پنجشنبه ی کیک کوچولو خریدم . با ی آب اناناس بزرگ 

آره دیگه تولد ماهاهم همینجوریه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ بیخیال بابا.

لامصبو کیک چقدر گرون شده . کیک 18 تومنیا شدن 27 تومن کیک 27 تومنیا شدن 47 تومن 

فکر کنم زندگی دیگه کم کم داره سخت میشه :)

 


 

 

 


آخه مادر من این چی تو تازگیا یاد گرفتی .

چرا کتری رو پر آب میکنی بعدش قوری خالی رو میزاری روش .

آخه نمیگی  یکی میره زیرکتری پورو روشن میکنه . 20 دقیقه هم منتظر میمونه آب جوش بیاد 

بعدش میره چایی بریزه میبینه قوری خالیه . 

آخه این شکنجه روحی نیست .

آخه این کودک آزاری نیست . 

آخه این حمله بدون توپ نیست.

آخه چرا تفاله چای رو میریزی .

آخه من که  با ی قوری تفاله  ی هقته چایی میخورم 

هی آب جوش میریزم توش .  هی چایی درست میکنم .

اونقدر این کارو میکنم که قوریه میگه .تورو خدا بس کن ،دیگه نمی تونم .

.

نکنید . تورو خدا اینکارو نکنید . تو اون لحظه ی دیدن قوری خالی آدم فقط بغضش میگیره 

 

 


 همیشه . از بچه گی بهمون گفتن نه گفتن ی هنرهو . چمیدونم سعی کنید یاد بگیرد به چیزایی که دیگران ازتون درخواست میکننو ، به ضررتونه نه بگید 

 .

اما آخرشم هیچکس به آدم نگفت نه گفتن فقط ی سر ماجراست . خوب تو هنر کردی به درخواستایی که دیگران ازت دارنو ،به ضررتن گفتی نه

اما سر دیگه ماجرا اینه که  ، همونایی که بهشون نه گفتی شک نکن باهات بد میشن.

اول از همه هم نسبت بهت کینه برمیدارن. 

بعدش از نظرشون منفور میشی.

 پشت سرت حرف میزننو میخوان خرابت کنن . که مثلا ی کاری بهش گفتم برام انجام نداد .

حتی ممکنه چون به خواسته ی نا معقولشون  نه گفتی طردت کنن.

و خیلی چیزای دیگه .

.

خیلیا هم وقتی که این عواقب نه گفتنشونو میبینم . تسلیم میشنو نه شونو پس میگیرن 

ازاین به بعدم مجبورن دائم به طرف باج بدن . چون یارو راه تحت فشار گذاشتنتو یاد گرفته 

.

هنر  ، ی نه گفتن سستو شکنندست 

اما هنرمند کسی که هم به چیزی که ازش میخوانو ،به ضررشه نه بگه هم عواقب نه گفتنشو  قبول که 

که البته اینا عواقب نیست . ی مشت عوارض کوتاه مدته که وقتی تموم شه ی آدم مزاحمو آویزونو که ازت توقع بیجا داره رو  از دورو ورت حذف میکنه 

 

 


این پست برای مذکر هاست

.

خیلی ها فکر میکنن مونث جماعت دایره وسیعی از رنگارو میشناسن 

اما .نه اینطوری نیست . اگه ی خورده دقت کنید این دایره بزرگ رنگ شناسی . کلا توی 3تا رنگ خلاصه میشه 

گبلهی . یاسی . نخودی 

آره . یعنی با همین 3تا رنگ دهنه همرو سرویس کردنو مثل ی اسلحه ازش استفاده میکنن

.

انصافا اگه الان از ی مذکر بپرسی این چه رنگیه . میگه : بنفش کم رنگ . آخه برادر من درست این بنفش کم رنگه . اما حالا شما نگو بنفش کم رنگ . بگو یاسی . میدونم ی خورده لوسه ی مذکر خودشو کش بده بگه  یاسی . اما اگه نمی خوای تحقیر بشی باید بگی. همینه که هست 

 

 

کلا رنگ این گلا یادتون باشه

 

 

.

 

اگه از همون مذکر بپرسی این یکی چه رنگیه . اینبار میگه قهوای کم رنگ . بیبن رفیق . اینبارم شما درست میگی . انصافا این قهوای کم رنگه . اما بگو نخودی . اینقدر مقاوت نکن بگو نخودی . میدونم درکت میکنم خیلی شرم آوره . آدم مثلا بگه رنگش نخودیه . اما خوب چیکار میشه کرد بگو . نترس . 

 

کلا رنگ نخود یادتون باشه 

 

 

.

 

حالا اصل کار . گلبهی . اگه ازش بپرسی این رنگ چه رنگیه . سرشو با کنجکاوی میاره جلو ی خورده چشاشو تنگ میکنهو . میگه : ّبژ نیست . یا ی جور صورتی شاید نه 

نه نه بژ نیست ی جور صورتی هم نیست 

گلبهیه . 

انصافا این یخورده سخته . این عکسی رو که من گذاشتم بیخیال . 

شمابزن تو اینترنت رنگ گلبهی لباس  . بعدش با همون تنگی چشم روشون زوم کن رو خانمایی که لباسو پوشیدن نه ها رو لباسه. کاملا تو ذهنت نهادینه میشه 

 

کلا گل درخت به یادتون باشه 

.

.

چند نکنه تکمیلی 

1- بعضی از مونثا گلبهی رو یا یاسی اشتباه میگیرن 

این روپوش مدرسه دختر بچه کلاس یکا دیدین این ریزه پیزها . اینایی که تا آدمو میبینن با استرسو خجالت تند میگن سلام 

.اونقدر با نمکن ادم بغلشون کنه محکم فشارشون بده . چقدر کوچولون

آره . داشتم میگفتم این رنگ تازه در اومده بود . خیلیا بهش  میگفتم گلبهی . بخاطر همین هنوزم عادت موندهو . بعضیا بهش میکن گلبهی . تاکید میکن مذکرای عزیز . برای تمرین و بالا بردن اعتماد به نفس حتما خیلی ریلکس تذکر بدیدو بگید 

اون گلبهی نیست . ی جورایی میشه گفت یاسیه . بعدشم سرتونو برگردونیدو به کارتون برسید که مثلا خیلی بلدید 

2- به رنگ گلبهی . مرجانیم میگن . (رنگ مرجانی یا گلبهی ) میتونید بگید آره اون مرجانیه دیگه . باور کنید هیچ مونثی نمیدونه مرجانی همون گلبهیه . 

.

خلاصه اینجا 5  6 تا عکس گذاشتم . اگه بتونید  روزی 3   تا 4 ساعت تمرین کنید من بهتون قول میدم توی حداکثر 2 ماه هر 3 تاشو یاد میگیرید

موفق باشید 

 

 


ترجیحا مونث ها نگاه نکنن

.

 


ترجیحا مونث ها نخونن 

.

یادمه اوم وقتا بعضیا در مورد وضع زندگی شون می گفتن :

تومون داره خودمونو میکشهو . بیرونمونم مردمو.

.

اما الان دیگه وضعیت زندگی ی طوری شده که باید بگن

والا الان دیگه بیرومنمون که به left مردم نیست ، . 

تومونم که میخواد ی طوری جرمون بده کامل پاره شیم . 

.

اوضاع عجیبیست . بسیار . بسیار :)

 


میدونی یکی از بزرگ ترین فرق آدما با هم چیه ؟

.

اینه که ، بعضی از آدما . افعی بدنیا میان 

 اما بعضیایی دیگه . یا باید مار بخورن یا نیش ،، تا افعی شن .

آره .

افعی شدن برای بعضیا زمان میبره .

اما نگران نباش ،،

بلاخره میشه ،،

بلاخره ی روزی . توهم میتونی.

آخرش ی روز میبینی این نیشایی که خیلیا به آدم میزنن  

آدمو از افعیم ترسناکتر میکنه . 

اونجاست که آدم میشه ی افعی که مغز آدم دارهو . بعدشم میدونه کیو باید بزنه

خخخخخخ

( این خنده آخر تریپ خنده شیطانی بودا ی وقت اشتباه نشه:)


ببین عزیزم ، تو باید همیشه تو ارتباط با دیگران نیمه پر لیوانو نگاه کنی .

.

اولا مگه من زنتم بهم میگی عزیزم .

دوما ، ببین رفیق آدم همیشه تو همین نیم پر لیوان ارتباط با دیگران غرق میشه .

الانم برو کلتو محکم بکوب به دیوار . که عجب حرف عمیقی بهم زد .

 


وقتی میبینی روی گاز ی قابلمه کوچولو رمانتیک داره قل قل میکنه

وقتیم درشو برمیداری . میبینی ی چنتا تیکه سیب زمینی ، چند پر جعفری ، ی چیزی شبیه مرغ توش داره قل میخوره .

اونجاست که آدم آثار ی مادر مهربانو میبینه . که چقدر زن زندگیه هستشو این آب جوجه ی مقووی رو برای پدر زحمت کش خانواده درست کرده  

 آره. آره .رمانتیک خخخخخخخ

فقط کافیه ی قاشق برداری اون چیزی رو که شبیه مرغ دیدیرو  بیاری بالا 

اونجاست که میبینی فقط چند تیکه استخون مرغه همین . 

معمولا اگه ی خورده دیگه خوب بگردی ی چیز دیگم پیدا میکنی .

که شبیه گوشته . تا میای بخوریش . یادت می افته این گوشت مرغ نیست . یعنی هست اما در اصل 

ی جایی از مرغ که وقتی مرغ زندست ، پرای دم مرغ بهش وصلن . که ی خورده پایینتر این قسمت ی جای هست شبیه لب اینایی که تو اینستا فکر میکنن لبشونو اونجوری کنن خیلی خوشگلن .

اما  معمولا بهشون میگن لبت شبیه چیز مرغه 

خلاصه در آخر میبینی نزدیکی این تیکه گوشت ، یعنی همون جایی که پرای دم مرغ بهش وصلن با اون جایی که شبیه لب این خوشگل موشگلای اینستا هستش 

باعث میشه اول یاد ژست لب این مثلا خوشگلای اینستا بیفتی . بعدش یاد اونجای خاص مرغ بیوفتیو  . همین  میشه از خوردنش منصرف شی 

اصلا کلا دلیل اینکه پدرای خانواده بدن هیچ مشکلی دم مرغو میخورن . اینکه اینستا ندارن 

ژست لب اینارو نمی بینن . یاد هیچی نمیوفتن 

.

حالا جریان آب جوجه ی تقویتی مادرا برای پدرا چیه 

هیچی دیگه . ی خورده استخون مرغ تویخچال باقی مونده با چندتا دم مرغ . اینو ی قابلمه برمیدارن ی خورده آب توش میریزن ی سیب زمینی رم چند تیکه میکنن میزارن رو گاز . ی قل میخوره

 میگن آبجوجه برا بابات درست کردیم  .

حکایت اون بچه هست که گفت : مامان این کنسرو فاسد شده بندازمش دور . مامانه گفت نه . نه . بزار یخچال امشب بابا میاد میخوره 

خلاصه . کول این مامانارو نخورید اینا برای صرفه جویی کردن واسه آدم نقشه میریزن . کلکن این مامانا :)

.

خوب من  معمولا بعضی شبا از فریزر ی تیکه مرغ می م . 

انصافانم بعد از تناول همه چیرم تمیز می کنمو میشورم از گاز گرفته تا سیخو فلانو بسار یعنی هیچ اثری از خودم نمی زارم . اما همین استخون مرغو نمی دونم چیکار کنم دیگه . دلمم نمیاد بندازمش دور . میزارمش دوباره تو فریز که آره دیگه ی روز ی آبجوجه رومانتیک تقویتی درست شه باهاش .

همینم لوم میده  که من ، بازم از یخچال مرغ کش رفتم .

.

خلاصه امشبم بعد ی مرغ  از فریزرو . کباب کرد روز گاز 

یهو یاد این افتادم  چرا رنگ شعله گاز بعد کباب گوشت یا مرغ تغییر میکنه حتی رنگ شعله بخاریا هم تغییر میکنه . 

بزار فقط این اینترنت وصل شه .

 

 

 


 

 

 

.

هشتگ . عصبانیت نه ، انفجار 

خوب من خیلی کم پیش بیاد عصبانی شم 

چون عصبانی شدنم ، حوصله میخواد

یکی از چیزایی که عصبانیم میکنه اینه که کامپیوتر خراب شه 

اما چیزی که منفجرم میکنه اینه که . اپدیت انتی ویروس تموم شه 

من یک ایرانی هستم . حدود نیم ساعت پیش به علت قرمز شدن انتی ویروس و عدم دسترسی به اپدیت اینترنتی اعلام انفجار خود را میکنم. 

آخه لامصب این دیگه چجور جنگیه 

آخه این جنگ نرم . سرده . تنگه 

چیه این جنگ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


این روزا سعی میکنم بیشتر تاکسی سوار شم 

گذریی سوار نمیشم 

چون امن نیستنو . ممکن به آدم کنن

.

آره .آره. فقط چون امن نیستن . زیاد گذری سوار نمیشم 

ی وقت فکر نکنید بخاطر اینکه معلوم نیست کی چقدر گرایه میگیره . نه .نه .هرگز 

این روزا رفت امد  اینه که

 وقتی که کنار خیابون منتظریو . تاکسیای پر از کنارنت رد میشنو . مسافرای توشون انگار بهت نگاه نمی کنن ولی با دید جانبی دارن بهت نگاه میکننو تو دلشون دارن میگن اینقد اونجا وایسا تا زانوهات صدای خورده شیشه بدن من که سوار شدم هوووووووووووووووو

یا وقتی که این راننده ای گذری برات چراغ میزننو  توهم سرتو بالا میکنی میگی نه

مثل این میمونه جلوت نگه داشتنو میگم مسافر خوشگله بیابالا . . بیاااااااااا ناز نکن .تاکسی نمیاد 

اون نه هم یعنی . برو گم شو بی شعور کثافت :)

یا وقتایی که  نیم ساعت توی تاکسی منتظری تا مسافر بیاد 

وقتی که اونقدر حوصلت سرفته که دیگه میخوام برگردی صندلی عقبو نگا کنیو به مسافر پشتی ، بدون توجه به جنسیتش . با صمیمیت بگی (خوب دیگه چه خبر چیکارا میکنی )

یا  اون حس کینه نسبت به مسافرایی که وقتی راننده تاکسی بهشون میگه داری میای 

ی نگاهی به تاکسی که فقط دوتا مسافر داره میکنهو میگه نه 

بعدش همین که ی ماشین گذری میاد سریع بدون اینکه تاکسی یا رانندرو نگا کنه میپره بالا 

نامردا

وای از لحظه ای که راننده شروع میکنه به پاک کردن ماشین

آدم فشار اعتماد به نفسش برای حرکت میفته 

.

فقط خدا نکنه دوتا خانوم صندلی عقب نشسته باشن. معمولا توی مسجد وقتی خانوما طرف زنونه گرم دعا و نیایش میشن طوری که دیگه پشت سر خدا هم میگن . معمولا خادمای مسجد براشون قند پرت میکنن . که خانوما کمتر صحبت کنید دیگه . حالا خوبه که تو قندونا ی مشت قند هستش .  وگرنه فکر کنم قندونو براشون پرت میکردن

نمی دونم . شاید توی تاکسی مثلا میشه ی برگ دستمال کاغذی رو برداشت گوله گوله کرد براشون پرت کرد . یا مثلا خود جعبه دستمال کاغذی براشون پرت کرد .

یا حالا . مثلا با قفل فرمون افتاد به جونشون 

.

وای از اونوقتای که  مجبوری عقب بشینی .

آخه دخترم انصافا من شبیه بچتم میگی:راحت بشین توهم جای بچم 

وای از اون وقتایی که مسافرا پیاده یا سوار میشنو خانومو یا آقا عقب نشته باشه . اصلا ی معادله پیچیده ای میشه من جلوتر پیاده میشم شما عقب تر بشین من عقبتر پیاده میشم شما جلوتر بشین . خواهر من برادرمن اصلا شما راحت باش . اقای راننده او صندوقو شما بزن من الان حل میکنم قضیه رو . 

.

خلاصه این روزها وقتی توی تاکسی منتظرم .

یهو با خودم میگم خوب تا مسافر بیاد نیم ساعت دیگه وقت دارم . چطوره ی کتاب بخونم .

مثل این آگهیای تبلیغاتی البته توی اون آگهیا میگن 10 دقیقه.

بعدشم منکه کتاب  نمی خونم هرگز

بخاط همین به اغوا کننده تریم چیز توی ماشین نگاه میکنم .  به داشبرد . واقعا اغوا کنندس آدم محکم کلشو بکوبه بهش . از دیوارم اغوا کننده تر برای کوبیدن کله

.

وای از دست مسافرای کم اعتماد به نفس که میزان میرن . آخه لامصب . چرا تنهام میزاری من حالا تازه میخواستم برگر بهت حرف دلمو بزنم . اینکه .( خوب دیگه چه خبر ، چیکارا میکنی ). نرو با رفتن من شکست مسافری میخورم . آخه لعنتی به فکر من نیستی به فکر رانندمو باش . آخه اون چه گناهی کرده . چه گناهی کرده که باید راننده مسافرای طلاق بشه

.

.

گفتم راننده 

هیچی مثل نگاه راننده تاکسیا نیست . لامصب فکر کنم تاکسی رانی براشون کلاس میزاره .

مثلا دوره های فشرده . ی نگاه تو .

سرفصها 

چطور مسافران را با نگاهی مظلوم روی صندلی میخ کوب کنیم 

چطور با نگاه مظلومانه به زمین  خودرا مظلوم جلوه دهیم 

اصول لحظهای چشم تو چشم شدن با مسافران منتظر

چطور با مظلومیت به افق خیره شویم

.

خلاصه کاری ندارم

و در آخر وقتیم که مسافر میادو میخواد حرکت کنه  . ی آقا ببخشید از روی شرمندگی

همه خستگیای آدمو از بین میبره

ی 10 دقیقه ی ربع نشستن تو تاکسی دیر نمیشه

توی این اوضاع ی 200 تومنی ی 300 تومنی کسی رو بیچاره نمی کنه 

تا میتونید پول خورد نگیرید . احتمالا غروب همین 200 تمونی .100تومنی براش جمع میشهو 20 30 تومن پول میشه 

حداقل پول نونو . پفک پاستیل برای زنو بچش میشه 

 

 

 

 

 

 

 


آره . فکر کنم قشنگترین دیالوگ در چشم باد همین بود.

 

مارایی هستن که آدم از ترسشون به اژدها پناه میبره

 

 


 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ مد Letitia Lisa صوت دروس حوزوی (صُدا) قالب های فارسی وردپرس 24 انفورماتیک پزشکی سایبان برقی برنامه نویس فروش تجهیزات صنعتی برقی هاپو